پیش دبستانی مستقل دخترانه - پسرانه مارال کوچولو

کاربرگ وواحدکارهوش-ریاضی-علوم-واحدکارمستقل-تقویت هوش کودکان-کودکان بیش فعال-اعتمادبه نفس کودکان

پیش دبستانی مستقل دخترانه - پسرانه مارال کوچولو

کاربرگ وواحدکارهوش-ریاضی-علوم-واحدکارمستقل-تقویت هوش کودکان-کودکان بیش فعال-اعتمادبه نفس کودکان

مشخصات بلاگ

کاربرگ وواحدکارهوش-ریاضی-علوم-واحدکارمستقل-تقویت هوش کودکان-کودکان بیش فعال-اعتمادبه نفس کودکان

۳ مطلب با موضوع «خانواده وتربیت کودک» ثبت شده است

آزمونی برای تشخیص کودکان بیش فعال



 

 

بیش‌فعالی ,کودکان بیش فعال

 

خیلی از پدر و مادرها فکر می‌کنند اگر فرزندشان جنب و جوش زیادی داشته و بازیگوش باشد، حتمابیش‌فعال است...

 

اختلال کم‌توجهی و بیش‌فعالی، مشکل بسیاری از کودکان و البته نگرانی بسیاری از والدین است.

 

بعضی از والدین برعکس، حتی شیطنت و خرابکاری مفرط کودکشان را جدی نمی‌گیرند و آن را به حساب تیزهوشی و کنجکاو بودن او می‌گذارند.

 

این آزمون به شما کمک می‌کند دریابید فرزندتان به مشکل بیش‌فعالی و کم‌توجهی دچار است یا نه.

 

هنگام جواب دادن به سوال‌های زیر، این نکته‌ها را در نظر داشته باشید:

 

• سن فرزندتان را در نظر بگیرید.

 

• رفتار فرزندتان را در 6 ماه گذشته ملاک پاسخ دادن قرار دهید.

 

• توجه کنید که این آزمون به تنهایی نباید ملاک تشخیص یا درمان یک کودک باشد.

 

گزاره‌های زیر را بخوانید و برای هریک، یکی از گزینه‌های روبه‌رو را انتخاب کنید (امتیاز هریک از گزینه‌ها در مقابل آنها نوشته شده) و در نهایت، مجموع امتیازهایتان را حساب کنید و تفسیر آزمون را بخوانید.

 

قسمت اول:

 

1) فرزندتان به جزییات توجه نمی‌کند یا در انجام تکالیف مدرسه‌اش اشتباه‌های ناشی از بی‌دقتی دارد؟

 

2) به سختی می‌تواند توجهش را حین انجام یک کار و تا پایان آن حفظ کند؟

 

3) وقتی مستقیما با او صحبت می‌کنید، به نظر می‌رسد گوش نمی‌دهد؟

 

4) باوجود داشتن میل باطنی به انجام کارها و فهمیدن دستوراتی که به او داده می‌شود، به دستورات درست عمل نمی‌کند و نمی‌تواند کاری را به پایان برساند؟

 

5) به دشواری می‌تواند به وظایف و فعالیت‌هایش نظم دهد؟

 

6) کارهایی که به تلاش مداوم ذهنی نیاز دارند، دوست ندارد و از انجام آنها طفره می‌رود؟

 

7) وسایل لازم برای انجام کارها یا تکالیفش را گم می‌کند؟ (مداد، کتاب، اسباب بازی و ...)

 

8) صداها یا محرک‌های دیگر به آسانی حواسش را پرت می‌کنند؟

 

9) در فعالیت‌های روزانه‌اش فراموشکار است؟

 

10) با دست‌هایش ور می‌رود یا پاهایش را تکان می‌دهد و وقتی نشسته، سر جایش وول می‌خورد و می‌لولد؟

 

11) مواقعی که لازم است سر جایش بنشیند، صندلی را ترک می‌کند؟

 

12) مواقعی که لازم است سر جایش بنشیند، بیش از حد به دور و اطراف می‌دود و از صندلی‌ها بالا می‌رود؟

 

13) انجام بازی‌های بی‌سر و صدا برایش دشوار است؟

 

14) تمام روز در حال حرکت است، انگار در بدنش موتور کار گذاشته‌اند؟

 

15) بیش از حد حرف می‌زند؟

 

16) وقتی از او سوال می‌پرسید، قبل از اینکه سوال تمام شود، با عجله جواب می‌دهد؟

 

17) رعایت نوبت برایش دشوار است؟

 

18) وسط حرف دیگران یا کار آنها می‌پرد؟

 

19) با بزرگسالان بحث می‌کند؟

 

20) از کوره در می‌رود؟

 

21) آگاهانه از خواسته‌ها و قوانین بزرگسالان سرپیچی می‌کند؟

 

22) عمدا دیگران را اذیت می‌کند؟

 

23) دیگران را مسوول خطاها یا بدرفتاری‌های خود می‌داند؟

 

24) حساس است و به سادگی از دیگران می‌رنجد؟

 

25) عصبانی یا بی‌میل است؟

 

26) کینه‌توز است و دوست دارد تلافی کند؟

 

27) قلدری می‌کند، دیگران را تهدید می‌کند یا می‌ترساند؟

 

28) کتک‌کاری به راه می‌اندازد؟

 

29) برای فرار از کارهایی که باید انجام دهد، یا خلاص شدن از دردسر، دروغ می‌گوید و دیگران را گول می‌زند؟

 

30) از مدرسه فرار می‌کند؟

 

31) دیگران را آزار فیزیکی می‌دهد؟

 

32) اشیا ارزشمند دزدیده است؟

 

33) عمدا وسایل دیگران را خراب می‌کند؟

 

34) اشیایی را به کار برده که می‌توانند صدمه جدی ایجاد کنند. (چاقو، چوب، آجر، اسلحه)

 

35) حیوانات را آزار می‌دهد؟

 

36) عمدا آتش روشن می‌کند که خرابی به بار بیاورد؟

 

37) بی‌اجازه وارد خانه یا محل کار یا ماشین کسی می‌شود؟

 

38) شب بدون اجازه از منزل بیرون می‌ماند؟

 

39) شبانه از منزل فرار کرده است؟

 

40) کسی را مورد سوءاستفاده جنسی قرار داده است؟

 

41) مضطرب، هراسان یا نگران است؟

 

42) به خاطر احتمال خطا، از امتحان چیزهای جدید می‌ترسد؟

 

43) احساس بی‌ارزشی یا حقارت می‌کند؟

 

44) به دلیل بروز مشکلات، خودش را سرزنش و احساس تقصیر می‌کند؟

 

45) احساس تنهایی می‌کند و حس می‌کند کسی او را نمی‌خواهد و دوست ندارد. می‌گوید: «کسی من را دوست ندارد.»

 

46) ناراحت، غصه‌دار یا افسرده است؟

 

47) نگران رفتار و ظاهر خود است و همیشه خجالت می‌کشد؟

 

تفسیر آزمون

 

اگر شما هم فکر می‌کنید فرزندتان بیش‌فعال است، این آزمون به شما کمک می‌کند تا این حدستان را ارزیابی کنید، اما دقت داشته باشید که این آزمون به تنهایی نمی‌تواند و نباید ملاک تشخیص قرار گیرد. همچنین پاسخ مثبت به یک یا چند سوال نشانه وجود مشکل نیست. برای تفسیر نمره‌های آزمون به نکته‌های زیر توجه کنید:

 

• الف) اگر بین سوال‌های 1 تا 9 حداقل به 6 سوال پاسخ «اغلب» یا «تقریبا همیشه» داده‌اید و در بین سوال‌های 48 تا 55 حداقل یک پاسخ «مشکل اندکی دارد» یا «مشکل جدی دارد» دارید، احتمالا کودکتان با اختلال کم‌توجهی روبروست.

 

• ب) اگر در بین سوال‌های 10 تا 18 حداقل به 6 سوال پاسخ «اغلب» یا «تقریبا همیشه» داده‌اید و در بین سوال‌های 48 تا 55 حداقل یک پاسخ « مشکل اندکی دارد» یا «مشکل جدی دارد» داشته‌اید، احتمالا فرزندتان با اختلال بیش‌فعالی روبرواست.

 

• ج) اگر هر دو نتیجه «الف» و «ب» را از آزمون گرفته‌اید، احتمالا کودکتان با اختلال بیش‌فعالی و کم‌توجهی (ADHD) روبراست.

 

قسمت دوم:

 

عملکرد کودک

 

48) عملکرد کلی فرزندتان در مدرسه چگونه است؟

 

49) خواندن فرزندتان چگونه است؟

 

50) نوشتن فرزندتان چگونه است؟

 

51) ریاضی فرزندتان چگونه است؟

 

52) ارتباط او با والدینش چطور است؟

 

53) ارتباط او با خواهر و برادرش چطور است؟

 

54) ارتباط او با همسالانش چطور است؟

 

55) مشارکت او در فعالیت‌های جمعی (مانند بازی‌های تیمی) چگونه است؟

 

چه می‌توان کرد؟

 

اگر نتایج الف، ب، یا ج گرفته‌اید، حتما فرزندتان را نزد یک روان‌پزشک یا روان‌شناس ببرید. تشخیص اختلال کم‌توجهی و بیش‌فعالی (ADHD) به این سادگی‌ها نیست. حتی بعد از انجام این آزمون نیز نمی‌توان به تشخیص قطعی رسید، بنابراین بهتر است قبل از اینکه هرگونه برچسبی به فرزندتان بزنید، برای ملاقات با یک روان‌پزشک یا روان‌شناس برنامه‌ریزی کنید. بدون مشورت با روان‌پزشک در مورد وضعیت فرزندتان تصمیم نگیرید و به خصوص در حضور کودک در مورد بیش‌فعالی حرفی نزنید.

کودک بیش فعال را چگونه مهار کنیم؟


از آنجایی که دارو و درمانی برای کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی به تنهایی پاسخگو نیست، والدین بهتر است روش های تربیتی و برخورد مناسب با این کودکان را فرا بگیرند اما به راستی چگونه باید با این کودکان برخورد کرد؟ روش های تربیتی مناسب این کودکان کدام هستند؟

کودک بیش فعال

 

بزرگ کردن هر کودکی به آموزش والدین نیاز دارد اما کودکی بیش فعال نیروی ویژه ای را می طلبد. اگر به عنوان والدین کودک، نقش خود را به خوبی در مقابل همه کسانی که در درمان کودک شرکت دارند – مانند معلمان، پزشک، روانشناس و حتی سایر اعضای خانواده – ایفا کنید، مهمترین و بهترین مدافع کودک هستید. نتیجه این حمایت ها و آموزش ها این است که می توانید به کودک بیش فعال خود کمک کنید به سوی موفقیت گام بردارد. در اینجا چند روش مناسب برای رفتار با این کودکان را بیان می کنیم:

 

1- نگرش و افکار خود را تغییر بدهید.

از آنجا که تعدادی از انتظارات، باورها و پیش داوری های خاص والدین باعث بروز مشکلات ارتباطی والد و کودک می شود، لازم است برخی از شناخت ها در نخستین مرحله اصلاح شوند. مثلا به عنوان والد باید بدانید: رفتار کودک مربوط به یک اختلال است و از روی قصد و عمد نیست، کودک توانایی یادگیری و موفقیت دارد، کودک مجموعه ای از توانایی های منحصر به فرد را دارد که این ویژگی ها ارزشمند هستند. به صورت خلاصه هر چقدر می توانید در مورد این بیماری بیاموزید؛ هر چقدر بیشتر بدانید می توانید به کودکتان بهتر کمک کنید.

 

2- گوش دادن و صحبت کردن درست را بیاموزید.

باز نگه داشتن پل ارتباطی میان والدین و کودک فوق العاده مهم است و موج بمی شود اختلاف ها و تعارض های میان والدین و کودک به شکل مؤثری از میان برداشته شود و از وخیم تر شدن روابط میان آنها جلوگیری کند. برای این مورد پیشنهاد می شود:

 

- رفتار خود را با سن کودک متناسب کنید.

 

- در هنگام صحبت با کودک ارتباط چشمی با او داشته باشید.

 

- با جملات ساده صحبت کنید.

 

- خود را به جای کودک بگذارید.

 

- سعی کنید هدف او را از بروز چنین رفتارهایی کشف کنید و برای گوش دادن به صحبت های کودک خود وقت بگذارید.

 

- آرام ولی محکم صحبت کنید. اگر معمولا هنگامی که کاری از کودکتان می خواهید صدایتان را بلند می کنید، کودک می آموزد هنگامی که صدایتان را به حداکثر نرسانده اید، به شما بی توجهی کند.

 

- احساستان را به کودک بگویید. بدون اینکه مستقیم از کودک انتقاد کنید، به او بگویید در مورد اعمال و رفتارش چه احساسی دارید. برای مثال: «به خاطر اینکه موهایت را شانه نمی کنی واقعا ناراحتم» یا «وقتی به موقع نمی خوابی، واقعا نگران می شوم.»

 

3- توجه مثبت به کودک نشان دهید.

فقط زمانی می توانید با موفقیت برای فرزند خود حد و مرز قوانین را تعیین کنید که به ویژگی های مثبت او توجه نشان دهید.

 

مؤثرترین راه برای آموزش رفتار خوب، شکل دادن رفتار یا تحسین است. اگر هنگام تحسین کودک خود، راهنمایی های زیر را به کار ببندید، متوجه خواهند شد این کار به عنوان یک روش تربیتی و انضباطی بسیار مؤثر است.

 

- به کودک خود بگویید که کدام صفات او را می پسندید. دست کم چند بار در روز کودک خود را تحسین کنید.

 

- به طور مناسب و مقتضی تحسین کنید. برای دریافت پاسخ های بهتر، نوع تحصین را با سن و اخلاق کودک متناسب کنید. برای نمونه در آغوش گرفتن، بوسیدن، نوازش کردن و دیگر نشانه های عملی محسبت همراه با کلمات مهر آمیز برای کودکان مناسبتر هستند. به این نکته توجه داشته باشید که همیشه از جملات متنوعی برای این کار استفاده کنید، زیرا کودک بعد از مدتی از جملات تکراری خسته می شود.

 

- بازخورد فوری نشان دهید و رفتار کودک را برای موفقیت های کوچکتر نادیده نگیرید.

 

- کودک را با افراد دیگر مقایسه نکنید.

 

- روزانه پانزده تا بیست دقیقه از وقت خود را به کودک اختصاص دهید تا روابط والد – فرزند نزدیکتری ایجاد شود و زمینه برای تخلیه هیجانات نیز صورت گیرد. در این اوقات به کودکتان در انتخاب فعالیت یا تکلیف، حق انتخاب بدهید و کودک نقش اصلی را بر عهده بگیرد.

 

4- دستورات مؤثر و مناسب بدهید

کودکان دچار اختلال بیش فعالی در کنترل حواس خود ناتوان هستند. بدین ترتیب وقتی می خواهید کودک رفتار خاصی داشته باشد یا کار خاصی انجام دهد، باید حواس خود را متمرکز کند. برای آموزش این مرحله از مداخله موارد زیر پیشنهاد می شود:

 

- محیط خانه را بازسازی کنید. فعالیت ها و شلوغی ها و تماس های تلفنی غیرضروری را کاهش دهید و تلویزیون را خاموش کنید.

 

- برای تقویت توجه کودک ابتدا از بازی «نگاهتو برنگردون» استفاده کنید. بدین ترتیب که شما و کودکتان به چشمان یکدیگر خیره شوید، هر کس زودتر خسته شود و نگاهش را برگرداند، بازنده است. پس از اینکه کودک خیره شدن را به خوبی یاد گرفت، به او بیاموزید حواسش را روی کسی که در حال صحبت کردن است، متمرکز کند یا به عبارتی «رادارش را روی او قفل کند». هنگام غذا خوردن به طور عمد ترتیبی بدهید تا افراد مختلف صحبت کنند و ببینند آیا کودک این بازی را درست انجام می دهد یا نه. فراموش نکنید در صورت انجام درست این تمرین، کودک را تحسین کنید.

 

- مطمئن شوید کودکتان وظایفش را متوجه شده است و از او بخواهید دستور را با صدای بلند تکرار کند.

 

- برای انجام کارها از کودک خواهش نکنید. اگر شما در مورد مسئله ای از کودک خود خواهش کنید، باید انتظار جواب «نه» را داشته باشید.

 

5- به کودکتان نحوه انجام درست فعالیت ها را آموزش دهید.

والدین همیشه مشتاق هستند کودک بتواند از خودش مراقبت کند، رفتارش را کنترل کند و رفتاری مسئولان داشته باشد. برای اینکه به طور مؤثر والدین این کودکان باشید، باید یک مدیر مؤثر باشید؛ زیرا شما در حال اداره فردی هستید که سطح خود کنترلی اش پایین است. تعامل شما با کودک باید ثابت و قابل پیش بینی باشد. برای آموزش این مرحله از مداخله، موارد زیر پیشنهاد می شود:

کودک بیش فعال

- فعالیت هایی را انتخاب کنید که کودک قادر به انجام آنها باشد.

 

- قوانین باید به صورت شفاف و خلاصه شده باشد. کودک باید به طور دقیق بداند شما چه انتظاری از او دارید.

 

- وظایف را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید.

 

- به کودک خود بگویید چه کاری را باید انجام بدهد، نه اینکه چه کاری را نباید انجام بدهد، زیرا باید به این کودکان شروع راه را نشان دهیم، نه اینکه آنها را متوقف کنیم.

 

- به کودک علامتی نشان دهید که به او بهماند زمان شروع کارش است؛ از کودک بخواهید به شما بگوید در شروع، وسط و پایان چه کارهایی را انجام داده است.

 

- یک ساختار زمانی ثابت را برای غذا خوردن، انجام تکالیف، تلویزیون نگاه کردن، بیدار شدن و به رختخواب رفتن تنظیم کنید.

 

- برای انجام کارهایی که به توجه و یادگیری نیاز دارد، وقت استراحتی تعیین کنید.

 

- به کودک اجازه دهید انرژی های اضافی خود را با انجام بعضی از ورزش های فیزیکی تخلیه کند.

 

- تکالیف مدرسه را به طور روزمره مرور کنید و از آموزگار بخواهید کارهای کلاسی کودک را برای شما بفرستد. همچنین زمان مشخصی را برای انجام تکالیف انتخاب و برای انجام تکالیف روزمره جدولی تهیه کنید. به عنوان مثال، شنبه ها: ریاضی و فارسی.

 

- یک مکان آرام تعیین کنید که کودک تکالیف مدرسه را در آنجا انجام و کتاب ها و دفترهای مدرسه اش را هر شب پیش از خواب در آنجا قرار دهد و صبح، هنگام رفتن به مدرسه آنها را فراموش نکند؛ تکالیف را بازبینی کنید. صحت و نظم و ترتیب آنها را بررسی کنید و به کودک خود تذکر دهید اگر تکالیفش را انجام دهد، به او پاداش می دهید. کودک را در انجام تکالیفش راهنمایی کنید. ولی خودتان تکالیف را انجام ندهید.

 

- با ایفای نقش، کودکتان را آموزش دهید. این موقعیت ها می تواند شامل دعوت یک دوست به بازی، صحبت با تلفن، خوشامدگویی به میهمان، گفتگو با کودکان و ... باشد.

 

- کودک را مکلف کنید کارهای خانه را انجام دهد؛ مانند چیدن سفره، مرتب کردن اتاق، کمک در آشپزی و ... از این طریق اعتماد خود به توانایی او در مسئولیت پذیری را نشان دهید.

 

6- در زمان مناسب تشویق و تنبیه کنید

پاداش و تشویق برای رفتار مطلوب، یک تقویت کننده محسوب می شود. کودک نسبت به کاری که انجام داده است، احساس خوبی پیدا می کند و در نتیجه آن کار را تکرار خواهد کرد. برای این مورد نیز بهتر است موارد زیر رعایت شود.

 

- به پاداش ها تنوع ببخشید. برای کمک به تصمیم گیری در مورد پاداش، خواسته های کودکتان را بررسی کنید. می توانید از کودک خود پرسش های زیر را بپرسید «اگر بتوانی سه آرزو بکنی، آنها کدامند؟» «اگر بنا باشد فقط یک چیز از بابا بخواهی، آن چیست؟»

 

- پاداش ها و امتیازها را فقط در جریان یا بلافاصله پس از بروز رفتار مطلوب ارائه کنید.

 

- هنگامی که پاداش یا امتیاز می دهید، از کلمات مثبت و تشویق کننده و نیز از ناز و نوازش استفاده کنید.

 

- گاهی اوقات جلوتر به کودک بگویید برای گرفتن پاداش و امتیاز از او چه رفتار مطلوبی را انتظار دارید.

 

- برچسب های ستاره دار یا اشیاء رنگی را انتخاب کنید و در مقابل انجام کار درست یک ژتون به کودک بدهید و در مقابل انجام کار اشتباه، یک ژتون از او بگیرید و مثلا، در ازای جمع آوری پنج ژتون یک هدیه به او بدهید.

 

- از تصحیح بیش از حد استفاده کنید. بر اساس این روش، از کودک می خواهید رفتار ناشایست خود را اصلاح کند. مثلا کودک شما روی دیوار نقاشی می کشد. به او بگویید «دیوار کثیف شده است و باید آن را تمیز کنی تا دوباره قشنگ شود.»

 

- از روش محروم کردن استفاده کنید، البته در استفاده از این مورد محل محرومیت را به دقت انتخاب، و از امنیت و سلامت آن اطمینان حاصل کنید و مدت زمان محرومیت را برحسب سن کودک تعیین کنید.

 

- از کودکتان بخواهید سه تا پنج الگوی نقش یا قهرمان را نام ببرد. بعدا از او بپرسید الگوها یا قهرمانان او برای غلبه بر مشکلات کنترل تکانه چه خواهند کرد. پاسخ های کودک را بررسی و او را دربرداشتن گام های مشابه در راستای تمرین افزایش خویشتنداری تشویق کنید.

 

- رویدادها یا عوامل استرس زایی را که در افزایش بیش فعالی، رفتارهای تکانشی و حواس پرتی کودک نقش دارند، مشخص کنید.

 

7- به رژیم غذایی و مصرف داروها توجه کنید.

اختلال بیش فعالی با رژیم غذایی در ارتباط است. تغذیه نامناسب و حساسیت های غذایی ممکن است این اختلال را افزایش دهد. در این مورد به یاد داشته باشید:

- در وعده های غذایی نظم زمانی ایجاد کنید؛ اندازه گیری دقیق وزن و قد کودک را دنبال کنید.

 

- از مواد غذایی پروتئینی از قبیل میوه های خشک شده، تخمه گل آفتاب گردان، میوه های مغز دار (پسته، گردو، فندق)، غذاهای بدون نمک، میوه و سبزیجات تازه استفاده کنید؛ از قرار دادن چیپس و نوشابه های گازدار در دسترس کودک خودداری و خوردن پیتزا را برای خانواده محدود کنید.

 

- برای بسیاری از کودکان مبتلا، دارو درمانی جزء جدایی ناپذیر برنامه درمانی است. دارو درمانی برای این استفاده می شود تا علائم این اختلال را بهبود بخشد و کودک بتواند به طور مؤثری به فعالیت ادامه دهد، بنابراین مصرف او را پیگیری کنید.

 

8- به یک گروه حمایتی بپیوندید.

برخورد و اتخاذ شیوه های تربیتی با کودکان بیش فعال بسیار توانفرساست. در این گروه های حمایتی شما با سایر مادران دارای فرزند بیش فعال آشنا خواهید شد که ضمن احساس همدردی کردن با آنان، می توانید از تجارب موفق آنان نیز استفاده کنید.

رفتار با کودکان عقب مانده ذهنی

رفتار با کودکان عقب مانده ذهنیپسرک با چشمان ریز شده و صورت پف کرده، چپ چپ مسافران را نگاه می کرد. از وقتی که سوار اتوبوس شده بودند و او در کنار مادرش آرام گرفته بود تا حالا که نیمی از مسیر را طی کرده بودند، پسرک همین طور مبهوت و نگران به مردی چشم دوخته بود که با نگاه های خود دائما او را زیر نظر داشتند.

رفتار با کودکان عقب مانده ذهنی,رفتار با کودک عقب مانده ذهنی,نحوه برخورد با کودکان عقب مانده ذهنی,[categoriy]

رفتار با کودکان عقب مانده ذهنی,رفتار با کودک عقب مانده ذهنی,نحوه برخورد با کودکان عقب مانده ذهنی,چگونگی رفتار با کودکان عقب مانده ذهنی,مشاوره خانواده ،روانشناسی خانواده

چند جوان که اول کمی آرام و مرموز با هم می خندیدند حالا چیزهایی به یکدیگر گفته و بعد با اشاره به پسرک می خندیدند.
زن دیگر تحمل این وضع را نداشت. در اولین ایستگاه دست پسرک را گرفت و از اتوبوس خارج شد، اما هنوز هم صدای خنده آن چند جوان آزارش می داد.
عقب ماندگی ذهنی یا نارسایی رشد قوای ذهنی، موضوع تازه و بدیعی نیست و همواره در طول حیات بشر، افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیت های ذهنی در حد طبیعی نبوده اند.
در گذشته های بسیار دور که بشر تمدن چندانی نیافته بود، این افراد را به دلیل بیماری شان دیوانه، مجنون و جن زده خوانده و آنها را محبوس کرده و یا به مرگ محکوم می کردند اما به تدریج از قرن هجدهم این نگرش تغییر یافت.
روان پزشک معروف فرانسوی، «فیلیپ پنیل»، در این زمان در اقدامی شگرف زنجیر را از دست و پای بیماران عقب مانده ذهنی باز کرد و برخلاف دیگران با ملاطفت به دلجویی از آنان پرداخت و حتی برای آنها برنامه های تفریحی و گردشی در نظر گرفت.
در واقع اولین دوره توجه به مسایل بیماران روانی و عقب ماندگان ذهنی، انقلاب کبیر فرانسه و برابری حقوق افراد اجتماع بود و انقلاب صنعتی، دولت ها را بهتعلیم و تربیت کلیه افراد کشور موظف کرد و از همین جا مساله آموزش وپرورش کودکان استثنایی نیز مورد توجه واقع شد.
و بالاخره در قرن بیستم بود که عقب ماندگی هایی که به علل اختلالات متابولیکی، نقص های کروموزومی، بیماری های مادر در دوران بارداری و عوارض زایمان و ده ها علت دیگر که باعث بروز این عوارض در کودکان می شوند، کشف شد و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساخت.
اما نکته قابل توجه در این باره مشکلات گوناگونی است که خانواده، بستگان، آموزشگاهها، مراکز درمانی و افراد پیرامونی عقب ماندگان ذهنی با آنها مواجه هستند و شاید بی علت نباشد که پروفسور رابرت لافون، استاد بیماری های اعصاب و روان فرانسه مشکلات کودکان عقب مانده را تنها یک بیماری محسوب نمی کند بلکه آن را معضلی اجتماعی نیز برمی شمرد.
متاسفانه طبق نظر کارشناسان اکثر مردم شناخت صحیحی از توانایی معلولان ذهنی نداشته و این قشر از جامعه هنوز از رفاه اجتماعی برخوردار نیستند یعنی به عنوان یک انسان در جامعه احساس امنیت اجتماعی و اقتصادی نداشته و فاقد یک زندگی مطلوب و معمولی هستند.
الف‌ـ‌ق، که دارای فرزندی ۱۲ ساله و مبتلا به سندرم دان (منگولیسم) است، با اعتقاد به این که رفتار اکثر افراد اجتماع با این کودکان و نوجوانان بسیار زننده و به دور از یک فرد آگاه است که در قرن ۲۱ زندگی می کند، می گوید: «چون چهره بیماران مبتلا به منگولیسم خاص بوده و از سایر افراد اجتماع متمایز است، بسیاری از مردم چپ چپ به آنها نگاه کرده و حتی از سلام و علیک با آنها نیز امتناع و خودداری می کنند و گمان می برند که ممکن است از سوی این بیماران مورد تهاجم و حمله قرار بگیرند. برخی افراد ناآگاه نیز با اشاره مستقیم انگشت این افراد را نشان می دهند و در این لحظات فقط خدا می داند که چه حالی به من و همسرم دست می دهد!»
وی در مورد توانایی های فرزندش می گوید: «بچه های مبتلا به این بیماری و یا کودکان عقب مانده ذهنی مثل سایر افراد اجتماع دارای بهره هوشی هستند ولی این بهره آنها کمتر از سایرین است.
بنابراین رفتار آنها شاید کمی با بقیه فرق کند ولی آنها هم یک انسان و ساکن این اجتماع هستند و حق دارند از تمام امکانات موجود مثل بقیه استفاده کنند. شاید اگر مردم از توانایی ها و احساسات پاک و بی آلایش این کودکان باخبر شوند، دیگر این گونه به آنها ننگرند، ولی اکثر مردم ترجیح می دهند تا جای ممکن خود را از این بیماران به دور نگه دارند.»
کودکان عقب مانده ذهنی با توجه به بهره هوشی خود به چهار گروه عقب مانده های عمیق، شدید، متوسط و خفیف تقسیم می شوند که از این میان کودکان عقب مانده متوسط و خفیف با بهره هوشی (IQ) ۴۰ تا ۵۰ و ۵۰ تا ۷۰ قابلیت آموزش های اولیه را دارا بوده و نسبت به کودکان عقب مانده عمیق و شدید که تقریبا باید درآسایشگاه ها و مراکز ویژه معلولین نگهداری شوند، از وضعیت بهتری برخوردار بوده و خانواده ها می توانند با کمی تحمل و آموزش اصول نگهداری از کودکان عقب مانده، آنها را در محیط خانه و اجتماع نگهداری نمایند.
یک کارشناس مسایل خانواده و ژنتیک در این خصوص با اعتقاد به این که هنوز فرهنگ رفتار صحیح با معلولان ذهنی در کشور جا نیفتاده است می گوید: «هنوز برخی از افراد از روی ترحم و برخی نیز با تنفر و بیزاری به این گروه از افراد جامعه می نگرند.»
دکتر شبیری می افزاید: «در حالی که برخلاف تصور عمومی، افراد عقب مانده از هوش و حافظه بی بهره نبوده و همه آن ها به اختلالات حسی و حرکتی مبتلا نیستند، در افراد عقب مانده آنچه قابل تامل است، عدم تعامل طبیعی و لازم در زمینه های رفتاری، عاطفی، حسی و حرکتی است.»
اما در این میان نقش والدین نیز در تربیت اجتماعی کودک عقب مانده ذهنی نباید نادیده گرفته شود.
در حقیقت اولین گروهی که با این کودکان برخورد می کند والدین و افراد خانواده آنها هستند و در صورتی که آنها هم کودکان را طرد و مورد بی مهری و ناملایمات قرار دهند، کودک دیگر استعدادهای فطری خود را بروز نداده و عقب افتادگی خود را بغرنج تر می کند و البته این مورد در کودکان عقب مانده آموزش پذیر بیشتر صدق می کند.
دکتر بهروز میلانی فر، در کتاب روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی با اشاره به محدودیت های موجود در رشد شخصیت این کودکان معتقد است: سال های اول زندگی از مهم ترین مراحل رشد شخصیت کودک به شمار می رود، ولی متاسفانه سپردن کودکان عقب مانده در مراکز درمانی باعث جدایی کامل عاطفی بین کودک و اعضای خانواده می شود. از طرفی نقش مادر و اعضای خانواده برای رشد شخصیت کودک (چه طبیعی و چه عقب مانده) بسیار مهم است.
وی در بخش دیگری از این کتاب آورده است: رابطه کودک با مادر ابتدا یک نیاز فیزیولوژیک برای زنده ماندن است اما رفته رفته این رابطه به صورت یک ارتباط عاطفی در می آید و مادر از داشتن کودک احساس غرور و افتخار می کند و معمولا این احساس با پاسخ های کودک تقویت می شود.
ولی چون کودک عقب مانده پاسخی برای مادر ندارد و او کم کم به عقب ماندگی کودک خود پی می برد، پس در این رابطه عاطفی اختلال پیدا می شود.
این اختلال به خصوص زمانی آشکارتر می شود که کودک عقب مانده برادر یا خواهر باهوش نیز داشته باشد. مسلم است که کودک عقب مانده در مقایسه با کودک عادی به مراقبت، نوازش و محبت بیشتری نیاز دارد و چون این کودکان نمی توانند رابطه صحیح عاطفی برقرار کنند، دچار بی توجهی و طردشدگی می شوند و قادر نیستند حتی از توانایی محدودی هم که دارند، استفاده کنند.
به عبارت دیگر استعدادهای فطری خود را حتی به تعداد کم بروز دهند و در نتیجه عقب ماندگی شدت یافته و اختلالات شخصیتی بروز می کند.»
در واقع این چنین به نظر می رسد که بزرگترین کمک به این قشر از افراد جامعه، بالا بردن حس اعتماد به نفس آنهاست تا وی را در شناخت مهارت های خود و استقلال طلبی کمک کنند جامعه نیز با همکاری خانواده، کارشناسان و مدیران سطوح مختلف می توانند جایگاه این افراد را در جامعه سامان بخشند.
از طرفی والدین می توانند با مشاوره ژنتیک قبل از ازدواج، مهمترین گام را در جهت پیشگیری بردارند زیرا به عقیده کارشناسان، مشاوره ژنتیکی نقش زیادی در پیشگیری از انواع معلولیت ها دارد.
اما در نهایت، صبر، پایداری و تحمل سختی ها، باارزش است و یقینا پاداش آن نزد خداوند محفوظ است و انسان هایی نیز که معلولند ولی به رغم نارسایی جسمی با امید به زندگی ادامه می دهند و کسانی که با تمام مشکلات با آغوشی باز و لبانی پر لبخند پذیرای این نیلوفران باغچه زندگی هستند، الگوهایی در مسیر صبوری اند و این مهم درس بزرگی است برای افراد سالم و توانمند جامعه.

روزنامه جوان
ویرایش و تلخیص:آکاایران

چند جوان که اول کمی آرام و مرموز با هم می خندیدند حالا چیزهایی به یکدیگر گفته و بعد با اشاره به پسرک می خندیدند.
زن دیگر تحمل این وضع را نداشت. در اولین ایستگاه دست پسرک را گرفت و از اتوبوس خارج شد، اما هنوز هم صدای خنده آن چند جوان آزارش می داد.
عقب ماندگی ذهنی یا نارسایی رشد قوای ذهنی، موضوع تازه و بدیعی نیست و همواره در طول حیات بشر، افرادی در اجتماع وجود داشته اند که از نظر فعالیت های ذهنی در حد طبیعی نبوده اند.
در گذشته های بسیار دور که بشر تمدن چندانی نیافته بود، این افراد را به دلیل بیماری شان دیوانه، مجنون و جن زده خوانده و آنها را محبوس کرده و یا به مرگ محکوم می کردند اما به تدریج از قرن هجدهم این نگرش تغییر یافت.
روان پزشک معروف فرانسوی، «فیلیپ پنیل»، در این زمان در اقدامی شگرف زنجیر را از دست و پای بیماران عقب مانده ذهنی باز کرد و برخلاف دیگران با ملاطفت به دلجویی از آنان پرداخت و حتی برای آنها برنامه های تفریحی و گردشی در نظر گرفت.
در واقع اولین دوره توجه به مسایل بیماران روانی و عقب ماندگان ذهنی، انقلاب کبیر فرانسه و برابری حقوق افراد اجتماع بود و انقلاب صنعتی، دولت ها را بهتعلیم و تربیت کلیه افراد کشور موظف کرد و از همین جا مساله آموزش وپرورش کودکان استثنایی نیز مورد توجه واقع شد.
و بالاخره در قرن بیستم بود که عقب ماندگی هایی که به علل اختلالات متابولیکی، نقص های کروموزومی، بیماری های مادر در دوران بارداری و عوارض زایمان و ده ها علت دیگر که باعث بروز این عوارض در کودکان می شوند، کشف شد و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساخت.
اما نکته قابل توجه در این باره مشکلات گوناگونی است که خانواده، بستگان، آموزشگاهها، مراکز درمانی و افراد پیرامونی عقب ماندگان ذهنی با آنها مواجه هستند و شاید بی علت نباشد که پروفسور رابرت لافون، استاد بیماری های اعصاب و روان فرانسه مشکلات کودکان عقب مانده را تنها یک بیماری محسوب نمی کند بلکه آن را معضلی اجتماعی نیز برمی شمرد.
متاسفانه طبق نظر کارشناسان اکثر مردم شناخت صحیحی از توانایی معلولان ذهنی نداشته و این قشر از جامعه هنوز از رفاه اجتماعی برخوردار نیستند یعنی به عنوان یک انسان در جامعه احساس امنیت اجتماعی و اقتصادی نداشته و فاقد یک زندگی مطلوب و معمولی هستند.
الف‌ـ‌ق، که دارای فرزندی ۱۲ ساله و مبتلا به سندرم دان (منگولیسم) است، با اعتقاد به این که رفتار اکثر افراد اجتماع با این کودکان و نوجوانان بسیار زننده و به دور از یک فرد آگاه است که در قرن ۲۱ زندگی می کند، می گوید: «چون چهره بیماران مبتلا به منگولیسم خاص بوده و از سایر افراد اجتماع متمایز است، بسیاری از مردم چپ چپ به آنها نگاه کرده و حتی از سلام و علیک با آنها نیز امتناع و خودداری می کنند و گمان می برند که ممکن است از سوی این بیماران مورد تهاجم و حمله قرار بگیرند. برخی افراد ناآگاه نیز با اشاره مستقیم انگشت این افراد را نشان می دهند و در این لحظات فقط خدا می داند که چه حالی به من و همسرم دست می دهد!»
وی در مورد توانایی های فرزندش می گوید: «بچه های مبتلا به این بیماری و یا کودکان عقب مانده ذهنی مثل سایر افراد اجتماع دارای بهره هوشی هستند ولی این بهره آنها کمتر از سایرین است.
بنابراین رفتار آنها شاید کمی با بقیه فرق کند ولی آنها هم یک انسان و ساکن این اجتماع هستند و حق دارند از تمام امکانات موجود مثل بقیه استفاده کنند. شاید اگر مردم از توانایی ها و احساسات پاک و بی آلایش این کودکان باخبر شوند، دیگر این گونه به آنها ننگرند، ولی اکثر مردم ترجیح می دهند تا جای ممکن خود را از این بیماران به دور نگه دارند.»
کودکان عقب مانده ذهنی با توجه به بهره هوشی خود به چهار گروه عقب مانده های عمیق، شدید، متوسط و خفیف تقسیم می شوند که از این میان کودکان عقب مانده متوسط و خفیف با بهره هوشی (IQ) ۴۰ تا ۵۰ و ۵۰ تا ۷۰ قابلیت آموزش های اولیه را دارا بوده و نسبت به کودکان عقب مانده عمیق و شدید که تقریبا باید درآسایشگاه ها و مراکز ویژه معلولین نگهداری شوند، از وضعیت بهتری برخوردار بوده و خانواده ها می توانند با کمی تحمل و آموزش اصول نگهداری از کودکان عقب مانده، آنها را در محیط خانه و اجتماع نگهداری نمایند.
یک کارشناس مسایل خانواده و ژنتیک در این خصوص با اعتقاد به این که هنوز فرهنگ رفتار صحیح با معلولان ذهنی در کشور جا نیفتاده است می گوید: «هنوز برخی از افراد از روی ترحم و برخی نیز با تنفر و بیزاری به این گروه از افراد جامعه می نگرند.»
دکتر شبیری می افزاید: «در حالی که برخلاف تصور عمومی، افراد عقب مانده از هوش و حافظه بی بهره نبوده و همه آن ها به اختلالات حسی و حرکتی مبتلا نیستند، در افراد عقب مانده آنچه قابل تامل است، عدم تعامل طبیعی و لازم در زمینه های رفتاری، عاطفی، حسی و حرکتی است.»
اما در این میان نقش والدین نیز در تربیت اجتماعی کودک عقب مانده ذهنی نباید نادیده گرفته شود.
در حقیقت اولین گروهی که با این کودکان برخورد می کند والدین و افراد خانواده آنها هستند و در صورتی که آنها هم کودکان را طرد و مورد بی مهری و ناملایمات قرار دهند، کودک دیگر استعدادهای فطری خود را بروز نداده و عقب افتادگی خود را بغرنج تر می کند و البته این مورد در کودکان عقب مانده آموزش پذیر بیشتر صدق می کند.
دکتر بهروز میلانی فر، در کتاب روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی با اشاره به محدودیت های موجود در رشد شخصیت این کودکان معتقد است: سال های اول زندگی از مهم ترین مراحل رشد شخصیت کودک به شمار می رود، ولی متاسفانه سپردن کودکان عقب مانده در مراکز درمانی باعث جدایی کامل عاطفی بین کودک و اعضای خانواده می شود. از طرفی نقش مادر و اعضای خانواده برای رشد شخصیت کودک (چه طبیعی و چه عقب مانده) بسیار مهم است.
وی در بخش دیگری از این کتاب آورده است: رابطه کودک با مادر ابتدا یک نیاز فیزیولوژیک برای زنده ماندن است اما رفته رفته این رابطه به صورت یک ارتباط عاطفی در می آید و مادر از داشتن کودک احساس غرور و افتخار می کند و معمولا این احساس با پاسخ های کودک تقویت می شود.
ولی چون کودک عقب مانده پاسخی برای مادر ندارد و او کم کم به عقب ماندگی کودک خود پی می برد، پس در این رابطه عاطفی اختلال پیدا می شود.
این اختلال به خصوص زمانی آشکارتر می شود که کودک عقب مانده برادر یا خواهر باهوش نیز داشته باشد. مسلم است که کودک عقب مانده در مقایسه با کودک عادی به مراقبت، نوازش و محبت بیشتری نیاز دارد و چون این کودکان نمی توانند رابطه صحیح عاطفی برقرار کنند، دچار بی توجهی و طردشدگی می شوند و قادر نیستند حتی از توانایی محدودی هم که دارند، استفاده کنند.
به عبارت دیگر استعدادهای فطری خود را حتی به تعداد کم بروز دهند و در نتیجه عقب ماندگی شدت یافته و اختلالات شخصیتی بروز می کند.»
در واقع این چنین به نظر می رسد که بزرگترین کمک به این قشر از افراد جامعه، بالا بردن حس اعتماد به نفس آنهاست تا وی را در شناخت مهارت های خود و استقلال طلبی کمک کنند جامعه نیز با همکاری خانواده، کارشناسان و مدیران سطوح مختلف می توانند جایگاه این افراد را در جامعه سامان بخشند.
از طرفی والدین می توانند با مشاوره ژنتیک قبل از ازدواج، مهمترین گام را در جهت پیشگیری بردارند زیرا به عقیده کارشناسان، مشاوره ژنتیکی نقش زیادی در پیشگیری از انواع معلولیت ها دارد.
اما در نهایت، صبر، پایداری و تحمل سختی ها، باارزش است و یقینا پاداش آن نزد خداوند محفوظ است و انسان هایی نیز که معلولند ولی به رغم نارسایی جسمی با امید به زندگی ادامه می دهند و کسانی که با تمام مشکلات با آغوشی باز و لبانی پر لبخند پذیرای این نیلوفران باغچه زندگی هستند، الگوهایی در مسیر صبوری اند و این مهم درس بزرگی است برای افراد سالم و توانمند جامعه.

روزنامه جوان