پیش دبستانی مستقل دخترانه - پسرانه مارال کوچولو

کاربرگ وواحدکارهوش-ریاضی-علوم-واحدکارمستقل-تقویت هوش کودکان-کودکان بیش فعال-اعتمادبه نفس کودکان

پیش دبستانی مستقل دخترانه - پسرانه مارال کوچولو

کاربرگ وواحدکارهوش-ریاضی-علوم-واحدکارمستقل-تقویت هوش کودکان-کودکان بیش فعال-اعتمادبه نفس کودکان

مشخصات بلاگ

کاربرگ وواحدکارهوش-ریاضی-علوم-واحدکارمستقل-تقویت هوش کودکان-کودکان بیش فعال-اعتمادبه نفس کودکان

شرح حال اربعین حسینی

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ


اشاره
در آیین سوگواری ، اربعین ، گذر چهل روز از یک حادثه است و پاس داشت آن، تا در دفتر خاطره ها گرد فراموش نگیرد، و شاید از آن روی که گفته اند از روزی که جسد را در میان قبر می گذارند، تا چهل روز، انس و محبت آن رحیلِ خاک مردم را به بالین خود می کشاند، و شاید به دلیل این سخن پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله که فرمود: «زمین چهل روز در مرگ مؤمن می گرید» و یا... اربعین، گرامی داشته می شود؛ اما برای رخداد بی مرگ عاشورا، اربعین و تکرار مکرر آن در سال 1368 بار، حکایت دیگری است از عشق و دلدادگی؛ چیزی که باید آن را در اراده بی پایان خدایی جست. این نوشته، مروری است کوتاه بر ارج اربعین و وظیفه ای که ما داریم.
راز و رمز عدد چهل
در فرهنگ دینی و معارف عرفانی، عدد چهل قداستی ویژه یافته است. چلّه نشینی برای رفع حاجت یا رسیدن به مقامات سلوک و عرفان معروف است. حفظ کردن چهل حدیث، اخلاصِ چهل صباح، کمال عقل در چهل سالگی، دعا برای چهل مؤمن و چهل شب چهارشنبه، نمونه هایی از این معناست. در تاریخ انبیا و روایات اسلامی نیز واژه اربعین شواهد بسیار دارد.
 برخی از مشهورترین این نمونه ها عبارتند از:
1/ حضرت آدم در فراق بهشت چهل روز گریست.
2/ حضرت آدم در مرگ هابیل چهل روز عزادار بود.
3/ زمین، چهل روز در مرگ مؤمن می گرید.
4/ نماز کسی که شراب نوشیده تا چهل روز پذیرفته نیست.
5/ خداوند متعالی چهل سال به فرعون مهلت داد.
6/ حریم همسایه تا چهل در، از چهار طرف است.
گریه بر امام حسین علیه السلام
سرشک اشکی که از دیدگان دوستداران اهل بیت علیهم السلام بر گونه هایشان می نشیند، نشان دل بستگی و محبت به آن بزرگواران، شوق در وصال، سوز در مصیبت و هم دردی با آن خاندان عصمت و طهارت است. در این میان، گریستن برای اباعبدالله الحسین علیه السلام اجری افزون و پاداشی بسیار گران بها دارد. قلبی که از مهر حسین علیه السلام آکنده باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او و یارانش و ستیز و ستمی که بر خاندانش رفت، دلی همیشه مأنوس با گریه دارد که خود سیدالشهدا علیه السلام به دوستدارانش سفارش کرد: «هرگاه خبر غریب یا شهیدی را شنیدید، بر من گریه کنید.» امام رضا علیه السلام نیز به ریّان بن شبیب فرمود: «اگر خواستی بر چیزی گریه کنی، بر حسین بن علی علیه السلام گریه کن.» همچنین گفته اند که جمعی از اصحاب نزد امام صادق علیه السلام گرد آمده بودند که سخنی درباره امام حسین علیه السلام به میان آمد. حضرت صادق علیه السلام گریستند و اصحاب نیز گریه کردند. سپس حضرت سر مبارک خویش را بالا آورده و فرمود: «حسین بن علی علیه السلام فرمود: من کشته اشکم. هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آنکه بر مصیبت هایم می گرید.» بر اساس احادیث معتبر و پرشمار شیعه، فرشتگان، پیامبران، زمین و آسمان و حیوانات صحرا و دریا هم بر عزای حسین علیه السلام گریسته اند.
در بارگاه قدس که جای ملال نیست ... سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان، نوحه می کنند ... گویا عزای اشرف اولاد آدم است
عزاداری
عزاداری، احیای خط خون و شهادت و رساندن صدای مظلومیت آل علی به گوش تاریخ است. عزادارن حسینی، پروانگانی شیفته نورند که شمع محفل آرای خویش را یافته، از شعله شمع، پیراهن عشق پوشیده اند و آماده جان باختن و پر سوختن و فدا شدند. در فرهنگ دینی ما، عزاداری نشان دهنده پیوند دوستی شیعه با اولیای دین و امامان معصوم است. یاد رحلت و شهادت اهل بیت علیهم السلام را گرامی داشتن، در سوگ آنان ماتم به پا کردن و در عزای ایشان گریستن، توصیه و تأکید خود پیامبر و دیگر امامان معصوم بوده است. تدبیر و خواست الهی نیز در ایجاد شوق و محبت به خاندان پیامبر، به ویژه حضرت سیدالشهدا علیه السلام در تداوم این سنت، نقش بسیار داشته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «همانا برای شهادت حسین علیه السلام حرارت و گرمایی در دل های مؤمنان است که هرگز به سردی و خاموشی نمی گراید.» بی شک، آثار و برکات این احیاگری و تعظیم شعایر نیز به خود امت اسلام برمی گردد. از این رهگذر، پیوندها و پیمان های دینی و عاطفی با اولیای دین استوارتر و دین داری و پاک زیستی شیعیان تقویت می شود.
در این راستا، بزرگ داشت اربعین حسینی که یادآور چهلمین روز شهادت امام حسین علیه السلام و یاران گران قدر ایشان است و قلب های مؤمنان را به یاد کوی دوست و زیارت قبر شش گوشه او پرواز می دهد، اهمیتی ویژه و تأملی ژرف می طلبد.
نوای بلبل بر مزار گل سرخ
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران ... کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
چه محزون است ندای شکسته دلی که یار خویش را از پس فراقی سخت بازیابد، و چه غم انگیز است نوای بلبل شیدا بر مزار گل سرخ، آن گاه که نغمه سرایی آغاز کند، و این حکایت پرسوز دلدادگی، حکایت جابر عبدالله انصاری، نخستین زائر قبر حسین علیه السلام در اربعین شهادت آن سالار شهیدان بود. عطیه کوفی که راوی ماجراست می گوید: همراه جابر برای زیارت امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شدیم. هنگامی که به کربلا رسیدیم. جابر کنار فرات رفت، غسل کرد و جامه های خویش را خوشبو ساخت. او گام از گام برنمی داشت، مگر آنکه ذکر خدا می گفت. هنگامی که به قبر رسید، از شدت اندوه بی هوش شد. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین، یا حسین، یا حسین. آن گاه با شکوه ای اندوهناک ناله کرد: «أَحبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَه؛ آیا دوست، پاسخ دوستش را نمی دهد؟» و بعد از زبان محبوب، مرثیه خواند: چگونه مرا پاسخ دهی در حالی که خون از رگ های گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدایی افتاده است. آن گاه گفت: من گواهی می دهم که تو فرزند بهترین پیامبران و سرور مؤمنان و مقتدای پرهیزکارانی... و چرا چنین نباشی که دست رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را پرورانید. از سینه ایمان شیر خوردی، با اسلام از شیر باز گرفته شدی و پاک زیستی و پاک به دیدار محبوب شتافتی.
جابر بن عبدالله انصاری کیست؟
جابر بن عبدالله انصاری، اگرچه بیشتر با عنوان نخستین زائر کوی حسینی شناخته می شود و نامش با مرثیه های جان سوز روز اربعین همراه گشته است، ولی پیشینه ای پرافتخار همراه دارد. در میان هفتاد تن مسلمان که در شبی تاریخی در مدینه با پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله پیمان دفاعی بستند، نوجوانی به چشم می خورد که همراه پدرش در آن بیعت تاریخی شرکت کرده بود. جابر نه تنها در آن شب و آن افتخار، که همواره با پیامبر بود و در بیشتر جنگ هایی که در زمان حیات ایشان اتفاق افتاد، شرکت جست. پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز یار همیشه همراه علی علیه السلام و اهل بیت نبوت بود. جابر از راویان حدیث منزلت و غدیر است. او از مبلغان راستین اسلام و تشیع بود و از این رو، دژخیمی چون حجّاج بن یوسف ثقفی، بدن او را به جرم دوستی علی و آل علی علیه السلام داغ کرد. جابر بن عبدالله انصاری شاید تنها فردی است که وجود مبارک هفت معصوم را زیارت کرد و سلام خاص رسول گرامی اسلام را به امام باقر علیه السلام رساند. این رهرو واصل که آخرین بازمانده از گروه شرکت کنندگان در پیمان عقبه بود، پس از عمری سراسر مجاهدت و پارسایی، در حالی که از مرز نود سالگی گذشته بود، در سال 77 تا 78 دیده از جهان فرو بست و برای همیشه در خاک مدینه آرمید.
مروارید اشک
دیده عزیز است از سرشک جگرگون ... قیمت خاتم به اعتبار نگین است
اربعین، سوگواره اشک است بر چهل منزل مصیبت، و اشک، مروارید مهر که گاه بر مژده وصل می بارد و گاه بر بغض فراق؛ اگرچه سوخته دلان، دلی همیشه محزون و دیده ای همیشه نمناک دارند:
در وصل و هجر سوختگان گریه می کنند ... از بهر شمع، خلوت و محفل برابر است
اگر اشک، زبانِ دل و شاهد عشق است، اگر جاریِ احساس است از لب ریزی اندوه، اگر شکستنِ چینی بغض است، کدام معشوق از حسین مصفاتر، و کدام غم از اندوه او فراتر، که هر چه هست در مستی محبت اوست:
در سلسله اشک بُوَد گوهر مقصود ... گر هست ز یوسف خبر این قافله دارد
دل های پاک سیرتان را رشته ای بلند از پیوند با اهل بیت ولایت است و الفتی با حزن مقدس حسین علیه السلام . در اربعین که جام مصیبت این خاندان، با جرعه های یتیمی و اسارت و شماتت لب ریز شده، وقت آن است که دیده به اشک خوناب شود.
آن چنان کز برگ گل، عطر و گلاب آید برون ... تا که نامت می برم از دیده آب آید برون
رشته الفت بُوَد در بین ما، کز قعر چاه ... کی بدون رشته، آب بی حساب آید برون
مهر تو شیرازه امّ الکتاب خلقت است ... مشکل این شیرازه از قلب کتاب آید برون
اربعین در اربعین
به یاد کربلا دل ها غمین است ... دلا خون گریه کن چون اربعین است
پیام خون، خطاب آتشین است ... بقای دین، رهین اربعین است
که تاریخ پر از خون و شهادت ... سراسر اربعین در اربعین است
در طول تاریخ پرافتخار شیعه، احیای خاطره غم بار کربلا، همواره رمز تداوم شور عاشورایی در زمان های بعد بوده است. در تاریخ انقلاب اسلامی ایران نیز سنت احیای اربعین، تأثیر مهمی در شورگستری شهرها داشت. وقتی در سال 1356 مردم دین دار قم، حماسه تاریخی نوزده دی را آفریدند، چهل روز بعد در بزرگداشت شهدای این حادثه، مردمان دلاور تبریز قیام کردند و شهید دادند. این خیزش قهرمانانه، نخستین حلقه زنجیری بود که قیام نوزده دی را به قیام های پی در پی ایرانیان پیوند زد. در اربعین شهدای تبریز، دست کم 55 شهر بزرگ و کوچک ایران مجلس یادبود گرفته، تظاهرات کردند، و همین گونه اربعین ها به هم وصل شد و سراسر ایران به نهضت پیوست تا آنکه انقلاب اسلامی، به برکت الهام گیری از این فرهنگ شهادت و ایثار به بار نشست.
چند رباعی
با نام تو ایثار وفا می جوشد ... وز یاد غمت سرشک ما می جوشد
زان سنگ که بوسه زد به پیشانی تو ... دیدند چه سان خون خدا می جوشد
نماز عشق در صحرا به پا بود ... امام عاشقان خون خدا بود
سری که روی نیزه آیه می خواند ... به هفتاد و دو ملت آشنا بود
هر چند قدش خمیده اما برپاست ... رنگ از رخ او پریده اما برپاست
این سرو که در میان خون می بینید ... هفتاد و دو داغ دیده اما برپاست
یک روز به هیئت سحر می آید ... با سوز دل و دیده تر می آید
یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس ... با سیصد و سیزده قمر می آید
این است حسین جلوه صبح حیات ... روشن گر راه عاشقی در ظلمات
این است که در ظلمت توفنده خاک ... مصباح هدایت است و کشتی نجات
شرح غم
هر دم به خاطر آرم غوغای کربلا را ... مرغ دلم چنان نی، سر می دهد نوا را
از چشم خامه ریزد بر صفحه اشک گلگون ... چون آورد حدیثِ جان سوز کربلا را
هر اربعین که آرد پیک صبا به گلشن ... مرغان خوش نوا و یاران آشنا را
یک جا نشسته زینب بر تربت برادر ... تا شرح غم بگوید آن مشعل هُدی را
یک جا نشسته کلثوم در سوگ مرگ عباس ... دارد به لب رثای آن قامت رسا را
باشد از این غم آگه آن دل که دردمند است ... سازد چه گونه درمان این درد بی دوا را
رو ای صبا ز احسان یک ره در آن بیابان ... از ما بگو سلامی اولاد مصطفی را
از ما ببر سلامی بر اهل بیت طاها ... ده تسلیت در این غم آیات حق نما را
در ماتم عزیزان بنشسته اند و کس نیست ... تا تسلیت بگوید زهرا و مرتضی را
کس نیست تا بپرسد از آب دجله کی آب ... گویی چه سان جواب لب تشنگان خدا را
مردانی این مصیبت تا عرصه قیامت ... کی می رود ز خاطر مخلوق ما سوی را
رستخیز عام
باز این چه شورش است که در خلق عالم است ... باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
پس از ترکیب بند جان سوز و تأثیرگذار محتشم کاشانی، بسیاری از شاعران پارسی گوی با استقبال از او، سوز و سویدای درون خود را به غم ناکی واژه های شعر سپردند. در این میان، صباحی بیدگلی، ترکیب بندی ممتاز در چهارده بند دارد. برخی از ابیات این سوگنامه چنین است:
چون تشنگی عنان ز کف شاه دین گرفت ... از پشت زین قرار به روی زمین گرفت
پس بی حیایی، آه که دستش بریده باد ... از دست داد دین و سر از شاه دین گرفت

این رفته سر به نیزه اعدا حسین توست ... این مانده بر زمین تن تنها حسین توست
این آهوی حرم که تن پاره پاره اش ... در خون کشیده دامن صحرا حسین توست

کای بانوی بهشت بیا حال ما ببین ... ما را به صد هزار بلا مبتلا ببین
در انتظار وعده محشر چه مانده ای؟ ... بگذر به ما و شور قیامت به پا ببین

چون تازه شد مصیبتشان از ورود شام ... از شهر شام خاست عیان رستخیز عام
ناکرده فرق، آل علی را ز مشرکان ... افتاده اهل شهر در اندیشه های خام

ترسم دمی که پرسش این ماجرا شود ... دامان رحمت از کف مردم رها شود
ترسم که در شفاعت امت به روز حشر ... خاموش از این گناه، لب انبیا شود

یا رب بنای عالم از این پس خراب باد ... افلاک را درنگ و زمین را شتاب باد
تا روز دادخواهی آل نبی شود ... از پیش چشم مرتفع این نُه حجاب باد

لب تشنه شد شهید، جگرگوشه رسول ... هر جا که چشمه ای است به عالم، سراب باد
آن کو دلش به حسرت آل نبی نسوخت ... مرغ دلش بر آتش حسرت کباب باد
شرح حکایت
از اشعار ماندگار در ادبیات آیین ما، یکی شعر حکیم قاآنی است با وزنی خاص و آهنگی غم افزا. این شعر که شرح شکایتی است از ستم قوم اشقیا، رنج های کاروان حسینی را مویه می کند. برخی از ابیات این مرثیه چنین است:
بارد، چه؟ خون، که؟ دیده، چه سان؟ روز و شب، چرا؟ ... از غم، کدام غم؟ غم سلطان اولیا
نامش که بُد؟ حسین، ز نژاد که؟ از علی ... مامش که بود؟ فاطمه، جدش که؟ مصطفی
چون شد؟ شهید شد، به کجا؟ دشت ماریه ... کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه، برملا

در ادامه اشعار، قاآنی غم نامه زینب و سجاد را مرور می کند:
ماند او به کربلای پدر؟ نی به شام رفت ... با عزّ و احتشام؟ نه با محنت و عَنا
تنها؟ نه با زنان حرم، نامشان چه بود؟ ... زینب، سکینه، فاطمه، کلثوم بی نوا
بیمار بُد؟ بلی، چه دوا داشت؟ اشک چشم ... بعد از دوا غذاش چه بُد؟ خون دل غذا
از زینت زنان چه به جا مانده بد؟ دو چیز ... طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا
گَبر این ستم کند؟ نه یهود و مجوس؟ نه ... هندو؟ نه، بت پرست؟ نه، فریاد از این جفا
قاآنی است قائل این شعرها؟ بلی ... خواهد چه؟ رحمت، از که؟ ز حق، کی؟ صف جزا

صحیفه آزادی ، قطعه ادبی به مناسبت اربعین حسینی
کیست ...

کیست تا کربلا را برایت آب و جارو کند که تو می آیی؟...
کیست، که در کربلا میزبان تو باشد تا دامن دامن درد و رنج را فرو بنشانی؟
کیست تا زانو خم کند تا تو از کجاوه بیرون آیی؟
کیست تا خیمه علم کند و جرعه ای آب مقابلت نهد تا سوز جگر فرو بنشانی؟ اما، مگر سوز جگرت با آب فرو می نشیند؟... چه می گویم؟... نه، آب نیاورید، فرات را بگویید آرام گیرد که جگرها آتش می گیرد!
کیست تا گرد و غبار راه از تنت بزداید که تو مسافری خسته دلی که از شهری می آیی که تفریحشان خندیدن بر دخترکان یتیم است!
کیست تا نجواهایت را پاسخ گوید که تو از شهری بازگشته ای که بی تابی کودکان بی بابا را آرام می کنند اما نه با دست نوازشی یا عروسکی، که با سر بریده بابا!
کیست تا نگاه پر دردت را به جان بخرد، که تو از سفری بازگشته ای که عزیز برادر را با دست خود به دستان سرد خاک سپرده ای!
کیست تا دریابد تو چرا خاک را می بویی؟
کیست تا دریابد تو چرا فرات را نمی نگری؟
کیست تا دریابد تو چرا بر مزار حسین (علیه السلام) ضجه نمی زنی؟
کیست تا دریابد تو چرا در کنار علقمه مویه نمی کنی؟
کیست تا رمز گریه های آمیخته با سکوت تو را دریابد؟
کیست تا راز چشمان سخنگوی تو را بازگو کند؟
کیست تا عظمت تو را درک کند و تو را بشناسد؟
تو را، زینب! که پیام رسان دشت کربلایی،
و سخنگوی دروازه کوفه و شام،

  • elahe zare

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی